بازیگر بروس دیویسون با خوش تیپ و تمیز بودن لب هایش ، لبخند آماده و یادآوری اوقات کنزدیسک ، متن نمونه اولیه محصول امروزی جدیدتر از موی بلند و دوست داشتنی مانند برایان کروین و آرون اکهارت را متناسب است. در حالی که در بعضی مواقع برای بازیگر دشوار بود که از این ویژگی های عالی عبور کند و گوشت بیشتری پیدا کند ...
With his blond, clean-cut, Ivy League handsomeness and ready-whipped smile reminiscent of Kennedyesque times, actor Bruce Davison fits the prototype of today's more current crop of fresh-faced, likable blonds such as Brian Kerwin and Aaron Eckhart. While it proved difficult at times for the actor to get past those perfect features and find meatier...
فیلم یا سریال مرتبط به بازیگر را از این قسمت پیدا کنید.
پس از دریافت یک پیام صوتی ناراحت کننده، جردن (ویگینز) به خانه برمی گردد و به دنبال پاسخ می گردد، تنها برای یافتن پدر غریبه اش و حتی سوالات بیشتر. یک نیروی شیطانی خود را به شهر متصل کرده است و هیچ کس در امان نیست. تنها کسی که به نظر می رسد چیزی می داند، کشیش شهر کوچک است.
یک خانواده مشکل دار که در حال سفر به کراس کانتری هستند توسط یک مرد ناامید به سرقت می روند. فقط برای اینکه متوجه شود او از چیزی خطرناکتر از او فرار می کند.
یک عصر کابوسآمیز برای دیوید، روزنامهنگار سابق نیویورک تایمز، رخ میدهد، زمانی که او و همسایه عجیب و غریب جدیدش رابرت، به طور تصادفی به دختری که سوار دوچرخهاش شده بود، برخورد میکنند. دیوید هولزده و سرگردان به رابرت اجازه میدهد او را متقاعد کند که از صحنه فرار کند و دختر را رها کند تا از زندگیاش محافظت کند. رابرت هیچ پشیمانی نشان نمی دهد و به نام دوستی کارهای غیرقابل توصیفی برای محافظت از راز انجام می دهد. اکنون که پلیس به طور کامل در حال تعقیب قاتل است، همه چیز از کنترل خارج می شود، زمانی که روزنامه محلی دیوید او را برای پوشش داستانی که در آن او با خواهر دختر متوفی ونسا ملاقات می کند، می فرستد. علیرغم شرایط و تمایل عمیق او برای یافتن قاتل خواهرش، این دو بلافاصله رابطه عاشقانهای برقرار میکنند، که دیوید را غافلگیر میکند و در عین حال رابرت را مجبور میکند تا اقداماتی وحشیانه برای حفظ دوست جدیدش انجام دهد.
آلیس - یک قربانی قاچاق انسان که ده سال پیش به سختی از دست ربایانش فرار کرد - زمانی که یکی از بستگان او عمارت دورافتاده و پوشیده از برف را ترک میکند، با گذشته دردناک خود روبرو میشود. اگرچه خانه جدید ابتدا نوید فصل جدیدی در زندگی او را ارائه می دهد، آلیس به زودی توسط توهمات عجیب و غریب و دشمنان مرگبار محاصره می شود و باید برای زنده ماندن مبارزه کند و سلامت عقل خود را حفظ کند.
هر سال یک شب، جهان شاهد افزایش هشدار دهنده ای در تهاجمات خشونت آمیز به خانه ها است. این تصادفی نیست.
اسکار، پسر نه ساله ای که قادر به صحبت کردن نیست، در شهر ماهیگیری کوچکی که به تازگی با مادر بیوه و سخت کوشش، اولین به آن نقل مکان کرده است، تلاش می کند تا سازگار شود. به دلیل شکسته شدن دوربین فرمت فیلم، دوستی بعید بین اسکار و صاحب کارگاه مهربان اریک ایجاد می شود.