چگونه پسری باشیم که والدینش هر روز از او بپرسند چه کسی را بیشتر دوست دارد؟ مادر یا پدر؟ اگر او دیوانه وار پسرش را دوست دارد، اما شرایط او را مجبور به گرفتن فرزند از پدرش می کند، چگونه مادر باشیم؟ اگر پسرش برای همیشه به آمریکا برده شود و او نمی تواند زندگی بدون او را تصور کند چگونه می توان پدر شد؟ این یک داستان در مورد انتخاب است. والدینی که برای فرزندان خود تصمیم می گیرند بیشتر از همه به بهترین نحو عمل می کنند. کودک با ترس از ایجاد درد موافقت می کند، اما زمان می گذرد و کودک بالغ می شود و در مقطعی خودش تصمیم می گیرد. فقط برای والدین این بسیار دردناک تر است.
How to be a son, whose parents ask every day whom he loves more? Mother or father? How to be a mother if she madly loves her son, but circumstances compel her to take away the child from his father? How to be a father if his son is taken away to America forever, and he can’t imagine a life without him? This is a story about choice. Parents who decide for their children more than often act as best suits them. The child agrees, afraid to cause pain, but time will pass and the child will mature and at some point decide for himself. Only for the parents this is a lot more painful.
این فیلم با نام تجاری Skazhi ey محصول کشور Russia است.به کارگردانی Alexandr Molochnikov و بازیگرانی چون Shaelan Bowers,Aleksandra Brovko,Artyom Bystrov در ژانر درام در سال 2021 ساخته شده است. که در سایت نیو ساب تایتل ارائه شده است
فیلم مرتبط را از این قسمت پیدا کنید.
با الهام از وقایع واقعی که در جریان رقابت شدید آلمان (آئودی) و ایتالیا (لانچیا) در مسابقات جهانی رالی 1983 رخ داد.
داستان احساسی مورگان کروز دانش آموز دبیرستانی دارای اضافه وزن و مادرش کیم که هر دو رازهای تاریکی را در خود دارند که منجر به شرایط ویرانگری می شود.
بر اساس داستان واقعی کوانتای "بوسکو" آدامز. آدامز که به دلیل تلاش برای در اختیار داشتن ماری جوانا به 35 سال زندان محکوم شده بود، در حالی که تحت نظارت 24 ساعته در سلول انفرادی بود، با کمک یک زن مسن تر که از طریق یک آگهی قلب تنها با او آشنا شد، به طور معجزه آسایی از یک زندان فوق امنیتی فدرال فرار کرد.
ویورلی فکر میکرد که آیندهاش را مشخص کرده است، پس از یک دیدار تابستانی از والدینش در تایپه، اقامت پزشکی خود را در تورنتو آغاز کرد. هنگامی که برنامههای او ناگهان تغییر میکند، او یک مسیر انحرافی به یک شهر کوچک کانادایی میرود که در آنجا با غریق غریق محلی بلیک ملاقات میکند. بعد از اینکه بلیک او را از غرق شدن در یک مهمانی ساحلی نجات میدهد، به ویورلی پیشنهاد میکند که شنا را بیاموزد، و با ادامه درسها، این دو به طور غیرمنتظرهای عاشق یکدیگر میشوند.
در حالی که از برادرش به همراه مادر جسورش مراقبت می کند، یک نوجوان دوستی غیرمحتمل با یک فعال عجیب و غریب برقرار می کند که به یکی از برجسته ترین موارد پزشکی در تمام دوران اعتراض می کند.
در تلاش برای پیوستن دوباره به دخترش پس از مدتی غیبت، پدری او را به یک سفر جاده ای به سانتافه، نیومکزیکو می برد. در طول مسیر آنها با شخصیت ها و موانع جالبی روبرو می شوند و رابطه خود را مرتب می کنند.